اگر چه تقریبا هممون این شعر پابلو نرودا شاعر شیلیایی را خوندیم و کپی ش رو هم به در و دیوار شرکت هم زدیم ، گفتم جهت یادآوری بد نیست که توی وبلاگمون هم بزاریم. چون اون کاغذهای روی دیوار دیگه برامون عادی شدن، وممکنه که بهشون توجه نکنیم .
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر سفر نكنی،
اگر كتابی نخوانی،
اگر به اصوات زندگی گوش ندهی،
اگر از خودت قدردانی نكنی.
به آرامی آغاز به مردن ميكنی
زماني كه خودباوري را در خودت بكشی،
وقتي نگذاري ديگران به تو كمك كنند.
به آرامي آغاز به مردن ميكنی
به آرامي آغاز به مردن ميكنی
اگر برده عادات خود شوی،
اگر هميشه از يك راه تكراری بروی ...
اگر روزمرّگی را تغيير ندهی
اگر رنگهای متفاوت به تن نكنی،
يا اگر با افراد ناشناس صحبت نكنی.
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر از شور و حرارت،از احساسات سركش،و
از چيزهايی كه چشمانت را به درخشش وامیدارند
و ضربان قلبت را تندتر ميكنند،دوری كنی . . .
تو به آرامی آغاز به مردن ميكنی
اگر هنگامی كه با شغلت، يا عشقت شاد نيستی، آن را عوض نكنی
اگر برای مطمئن در نامطمئن خطر نكنی
اگر ورای روياها نروی،
اگر به خودت اجازه ندهی
كه حداقل يك بار در تمام زندگيت ورای مصلحت انديشی بروی . . .
امروز زندگی را آغاز كن!
امروز مخاطره كن!
امروز كاری كن!
نگذار كه به آرامی بميری!
شادی را فراموش نكن!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر