امشب یه بار دیگه دفتر خاطرات شرکت و ورق زدم و بالای یکی از صفحه هاش نوشتم چهارشنبه 20/6/87
تا یک خاطره قشنگ دیگه رو که با بچه های شرکت داشتم توش ثبت کنم .توش نوشتم امشب با بچه ها از شرکت رفتیم رستوران بناب خیابون شیراز که افطاری دورهم باشیم ازقبل از ماه رمضون برنامه ریزی کرده بودیم که یه شب افطاری بریم بیرون آش و حلیم بخوریم. قرار بود آش یا حلیم مهمون آقای ابراهیمی باشیم که البته بودیم و دستشون هم درد نکنهو خدا اجرشون بده و 100000 برارش در دنیا و 1000 برابرش و در آخرت خدا بهشون بده که حدودن 16 - 15 نفر جوون روزه دار و اطعام دادن!!! البته یه کباب خیلی خوشمزه هم خوردیم ولی سرنوشت کباب معلوم نشد که بالاخره مهمون کی بودیم !!! (بهر حال از اطعام دهنده یا اطعام دهندگان خیری هم که نخواستن اسمشون فاش بشه و خواستن گمنام بمونن و در خفا ثواب کنند هم تشکر می کنیم ) .
تا یک خاطره قشنگ دیگه رو که با بچه های شرکت داشتم توش ثبت کنم .توش نوشتم امشب با بچه ها از شرکت رفتیم رستوران بناب خیابون شیراز که افطاری دورهم باشیم ازقبل از ماه رمضون برنامه ریزی کرده بودیم که یه شب افطاری بریم بیرون آش و حلیم بخوریم. قرار بود آش یا حلیم مهمون آقای ابراهیمی باشیم که البته بودیم و دستشون هم درد نکنهو خدا اجرشون بده و 100000 برارش در دنیا و 1000 برابرش و در آخرت خدا بهشون بده که حدودن 16 - 15 نفر جوون روزه دار و اطعام دادن!!! البته یه کباب خیلی خوشمزه هم خوردیم ولی سرنوشت کباب معلوم نشد که بالاخره مهمون کی بودیم !!! (بهر حال از اطعام دهنده یا اطعام دهندگان خیری هم که نخواستن اسمشون فاش بشه و خواستن گمنام بمونن و در خفا ثواب کنند هم تشکر می کنیم ) .
کلی عکس انداختیم و از خاطرات گذشته شرکت گفتیم و غیبت کردیم (این خاطرات سانسور می شوند) وکلی بهمون خوش گذشت . جای اونهایی که نیومدن خیلی خیلی خالی بود البته اگرمیومدن باید صف دوم تشکیل می دادیم چون که یه ردیف رستوران و کامل پر کرده بودیم .
بچه هایی که در این برنامه خدا پسندانه شرکت داشتند به ترتیب مکانی :سهراب یا علی یا همون سهرابعلی، فرنوش، فرازه معروف به لیلا متخلص به نازنین کنیه خانم افرازه ،امیر و افروز، طناز و پریناز (خواهر طناز)، آقای رزاقی ،رضا و مصطفی ، مهدی و یاسر ، علی آقای اداوی و بانو ، مهناز، خودم و سولماز .
۳ نظر:
هاهاها... اون قسمت " 16 - 15 نفر جوون روزه دار " واقعا تاثیرگذار بود!
می بینم که حسابی شلوغ پلوغ کردین و جمعتون جمعه
من که پارس آذرخشی سابق هستم به هر حال اونشب خیلی خوش گذشت جای هر کی دعوت بود و نیومد خالی !
دلم واسه بچه های پارس آذرخش خیلی تنگ شده بودا !!!
ناشناس هم نیستم ، امیر هستم !!
ارسال یک نظر