۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

دکتر شریعتی

دکتر شريعتي :

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست، که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود .

آن هم به سه دليل :

اول آنکه کچل بود ،

دوم اينکه سيگار مي کشيد ،

و سوم ( که از همه تهوع آورتر بود) اينکه در آن سن و سال ، زن داشت .

چند سالي گذشت ....

يک روز که با همسرم از خيابان مي گذشتيم ، آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم ،

در حاليکه زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم !

و تازه فهميدم که خيلي اوقات آدم از آن دسته چيزهاي بد ديگران ابراز انزجار مي کند ،

که در خودش وجود دارد .

۱ نظر:

vahid گفت...

ای ول خیلی باحال اومدی !
ما ایرانیها اکثرا اینطوری هستیم(از خود راضی).