۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه

۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه

If u can`t do an thing ,Now u Can do every thing:)

نمی توانم
داستان کوتاه
كلاس چهارم " دونا" هم مثل هر كلاس چهارم ديگري به نظر مي رسيد كه در گذشته ديده بودم. بچه ها روي شش نيمكت پنج نفره مي نشستند و ميز معلم هم رو به روي آنها بود. از بسياري از جنبه ها اين كلاس هم شبيه همه كلاسهاي ابتدا يي بود، با اين همه روزي كه من براي اولين بار وارد كلاس شدم احساس كردم در جو آن، هيجاني لطيف نهفته است.
" دونا" معلم مدرسه ابتدايي شهر كوچكي در ميشيگان، دو سال تا بازنشستگي فرصت داشت. درضمن به عنوان عضو داوطلب دربرنامه " بهبود و پيشرفت آموزش استان" كه من آن را سازماندهي كرده بودم، شركت داشت. من هم به عنوان بازرس در كلاسها شركت مي كردم و سعي داشتم درامر آموزش تسهيلاتي را فراهم آورم .
آن روز به كلاس " دونا" رفتم و روي نيمكت ته كلاس نشستم. شاگردان سخت مشغول پركردن اوراقي بودند. به شاگرد ده ساله كنار دستم نگاه كردم وديدم ورقه اش را با جملاتي كه همه با " نمي توانم" شروع شده اند پر كرده است.
" من نمي توانم درست به توپ فوتبال لگد بزنم."
" من نمي توانم عددهاي بيشتر از سه رقم را تقسيم كنم."
" من نمي توانم كاري كنم كه دبي مرا دوست داشته باشد."
نصف ورقه را پر كرده بود وهنوز هم با اراده و سماجت عجيبي به اين كار ادامه مي داد.
از جا بلند شدم وروي كاغذهاي همه شاگردان نگاهي انداختم. همه كاغذها پر از " نمي توانم " ها بود.
كنجكاويم سخت تحريك شده بود. تصميم گرفتم نگاهي به ورقه معلم بيندازم. ديدم كه
او سخت مشغول نوشتن " نمي توانم " است.
" من نمي توانم مادر " جان" را وادار كنم به جلسه معلمها بيايد."
" من نمي توانم دخترم را وادار كنم ماشين را بنزين بزند."
" من نمي توانم آلن را وادار كنم به جاي مشت از حرف استفاده كند."
سردر نمي آوردم كه اين شاگردها و معلمشان چرا به جاي استفاده از جملات مثبت به جملات منفي روي آورده اند. سعي كردم آرام بنشينم و ببينم عاقبت كاربه كجا مي كشد.
شاگردان ده دقيقه ديگر هم نوشتند. خيلي ها يك صفحه را پر كرده بودند و مي خواستند سراغ صفحه جديدي بروند. معلم گفت:
- همان يك صفحه كافي است. صفحه ديگر را شروع نكنيد.
بعد از بچه ها خواست كه كاغذهايشان را تا كنند و يكي يكي نزد او بروند.
روي ميز معلم يك جعبه خالي كفش بود. بچه ها كاغذ هايشان را داخل جعبه انداختند. وقتي همه كاغذها جمع شدند،" دونا" در جعبه را بست، آن را زير بغلش زد و همراه با شاگردانش از كلاس بيرون رفتند.
من پشت سرآنها راه افتادم. وسط راه، " دونا" رفت و با يك بيل برگشت. بعد راه افتاد و بچه ها هم پشت سرش راه افتادند. بالاخره به انتهاي زمين بازي كه رسيدند، ايستادند. بعد زمين را كندند.
آنها مي خواستند " نمي توانم " هاي خود را دفن كنند!
كندن زمين ده دقيقه اي طول كشيد چون همه بچه هاي كلاس چهارم دوست داشتند دراين كار شركت كنند. وقتي كه سه چهارمتري زمين را كندند، جعبه " نمي توانم" ها را ته گودال گذاشتند و بسرعت روي آن خاك ريختند.
سي و يك شاگرد ده يازده ساله دور قبر ايستاده بودند. هر كدام از آنها حداقل يك ورقه پر از " نمي توانم" درآن قبر دفن كرده بود. معلمشان هم همين طور!
دراين موقع " دونا" گفت:
-دخترها! پسرها! دستهاي همديگر را بگيريد و سرتان را خم كنيد.
شاگردها بلافاصله حلقه اي تشكيل دادند و اطاعت كردند، بعد هم با سرهاي خم منتظر ماندند و" دونا" سخنراني كرد:
- دوستان! ما امروز جمع شده ايم تا ياد و خاطره " نمي توانم" را گرامي بداريم. او دراين دنياي خاكي با مازندگي مي كرد و در زندگي همه ما حضور داشت.. متاسفانه هر جا كه مي رفتيم نام او را مي شنيديم، درمدرسه، در انجمن شهر، در ادارات و حتي در كاخ سفيد! اينك ما " نمي توانم" را درجايگاه ابدي اش به خاك سپرده ايم. البته ياد او در وجود خواهر و برادرهايش يعني " مي توانم"، " خواهم توانست" و " همين حالا شروع خواهم كرد" باقي خواهد ماند. آنها به اندازه اين خويشاوند مشهورشان شناخته شده نيستند، ولي هنوز هم قدرتمند و قوي هستند. شايد روزي با كمك شما شاگردها، آنها سرشناس تر از آنچه هستند، بشوند.
خداوند " نمي توانم" را قرين رحمت خود كند و به همه آنهايي كه حضور دارند قدرت عنايت فرمايد كه بي حضور او به سوي آينده بهتر حركت كنند. آمين!
هنگامي كه به اين سخنراني گوش مي كردم فهميدم كه اين شاگردان هرگز چنين روزي را فراموش نخواهند كرد. اين حركت شكوهمند سمبوليك چيزي بود كه براي همه عمر به ياد آنها مي ماند و در ضمير ناخود آگاه آنها حك مي شد.
آنها " نمي توانم " هاي خود را نوشته و طي مراسمي تدفين كرده بودند. اين تلاش شكوهمند، بخشي از خدمات آن معلم ستوده بود.
ولي هنوز كار معلم تمام نشده بود. در پايان مراسم، معلم شاگردانش را به كلاس برگرداند. آنها با شيريني، ذرت و آب ميوه، مجلس ترحيم " نمي توانم" را برگزار كردند. " دونا " روي اعلاميه ترحيم نوشت:
" نمي توانم : تاريخ فوت 28/3/1980"
و كاغذ را بالاي تخته سياه آويزان كرد تا در تمام طول سال به ياد بچه ها بماند. هروقت شاگردي مي گفت: " نمي توانم"، دونا به اعلاميه اشاره مي كرد و شاگرد به ياد مي آورد كه " نمي توانم" مرده است و او را به خاك سپرده اند.
با اينكه سالها قبل من معلم " دونا" و او شاگرد من بود، ولي آن روز مهمترين درس زندگيم را از او گرفتم.
حالا سالها ازآن روز گذشته است و من هر وقت مي خواهم به خود بگويم كه " نمي توانم" به ياد اعلاميه فوت " نمي توانم" و مراسم تدفين او مي افتم.

۱۳۸۷ مهر ۵, جمعه

دانش آموز ابتدایی که بودیم میگفیم که کی میشه که برم راهنمایی و دیگه دو ساعت زنگ ورزش داشته باشم ، با خودکار بنویسم ، دو ساعت بیکاری داشته باشم، کمتر مشق بنویسم و ... . راهنمایی رسیدم و دیدم اوضاع بدتر شده ،درسها سختره و ... . گفتم اگه دبیرستان نمونه قبول بشم دیگه حتما یا دکتر میشم یا مهندس و بعدش خوشبختی و از این حرفا . دبیرستان نمونه قبول شدم و اوضاع بدتر، قیافم عین کتاب شده بود. پوست خودمو کندم تا دانشگاه قبول شم که اگه بتونم مهندسی دانشگاه سراسری قبول شم دیگه آخر خوشیه(وضعمون خوب نبود که بریم دانشگاه آزاد)! .دانشگاه هم قبول شدم و مصیبتهای دانشگاه شروع شد. گفتم کی میشه که فارغ التحصیل میشیم و دیگه مشکلات تموم میشه.باز هم این داستانها تکرار شد و حالا همه اینا گذشته و 30 ساله شدم ولی اینبار دیگه با خودم نمیگم که اگه بتونم برم استرالیا دیگه آخر خوشیه!!!! مطمئنم که اونجا هم داستانهای خودشو داره.

نتیجه گیری اخلاقی : از این کلاهها که سر من رفته سر شما ها نره، همین لحظه ها رو دریابیم که معلوم نیست فردا چی میشه .

به امید موفقیت تمامی دوستان (منو ببخشید که بلد نیستم شعر و متن ادبی و از این چیزا بنویسم کنکور ادبیات 60% بیشتر نزدم)

۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

عاشقانه 2

پر پرواز ندارم
ما دلی دارم و حسرت درناها.
و به هنگامی که مرغان مهاجر
در درياچه ماهتاب
پا در می کشند
خوشا رها کردن و رفتن
خوابی ديگربه مردابی ديگر!
خوشا ماندابی ديگربه ساحلی ديگربه دريايي ديگر!
خوشا پر کشيدن،
خوشا رهايي،
خوشا اگر نه رها زيستن
مردن به رهايي!
برای مهاجران محترم ( که تعدادشون تو شرکت ما کم نیست.... )

همیشه رفتن، رسیدن نیست، ولی برای رسیدن، باید رفت.
در بن بست هم، راه آسمان باز است. پرواز بیاموز.
دکتر شریعتی

۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه

هر چيزي ممكن است اتفاق بيفتد، وقتی...


• وقتي تصور آن را ميكني.

• وقتي آن را با تمام جزييات تجسم ميكني.

• وقتي انتظار آن را داري.

• وقتي طرحي واقعي و عملي را در ذهن مي پروراني

• وقتي با تلاش و شكيبايي گامي به جلو بر ميداري.

• وقتي قاطعانه متعهد شوي.

• وقتي آن را با وجود تمام موانع و چالش هاي پيش رو انجام دهي.

• وقتي با وجود همه فراز و نشيب ها به آينده مينگري استقامت به خرج ميدهي.

• وقتي بتواني از اشتباهات د درس و از ناكامي ها نيرو بگيري.

• وقتي علاقه جديت و ابتكار عمل خود را به كار گيري.

• وقتي تصور و تجسم ميكني، انتظار مي كشي، برنامه ريزي مي كني ، كاري را به انجام مرساني ، متعهد ميشودي و استقامت مي كني و مشتاقانه با هر چالشي روبرو ميشوي چيزي را كه مي خواهي نه تنها "ممكن است" اتفاق بيفتد بلكه قطعا اتفاق ميفتد.

دکتر شریعتی

دکتر شريعتي :

کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست، که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود .

آن هم به سه دليل :

اول آنکه کچل بود ،

دوم اينکه سيگار مي کشيد ،

و سوم ( که از همه تهوع آورتر بود) اينکه در آن سن و سال ، زن داشت .

چند سالي گذشت ....

يک روز که با همسرم از خيابان مي گذشتيم ، آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم ،

در حاليکه زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم !

و تازه فهميدم که خيلي اوقات آدم از آن دسته چيزهاي بد ديگران ابراز انزجار مي کند ،

که در خودش وجود دارد .

Bacheha ino shenidid?

دکتر نژاد حسینیان معاون سابق امور بین‌الملل وزارت نفت خبرداده است: اگر حجم صادرات به هند و پاكستان روزانه 60 میلیون متر مكعب باشد، از جیب مردم ایران روزانه 25 میلیون دلار به هندی‌ها و پاكستانی‌ها تخفیف داده می‌شود و اگر 150 میلیون متر مكعب در روز صادر كند، میزان تخفیف روزانه بالغ بر 55 میلیون دلار خواهد شد و در دوره 25 ساله قرارداد برای حالت اول 225 میلیارد دلار و برای حالت دوم 495 میلیارد دلار تخفیف داده می‌شود. به طور خلاصه قرار است برای رفع تنش بین هند و پاكستان از طرف هر ایرانی 2.3 تا 7 میلیون دلار به شركت‌های گاز هند و پاكستان كمك بلاعوض شود

اصرار به امضای آن حتی با قیمت های پائین دارند تا به مردم بگویند قراردادی را كه چندین سال در دست مذاكره بوده و دو دولت قبلی نتوانسته بودند آن را امضا كنند، ما با قاطعیت امضا كردیم

با توجه به اینکه این قرارداد باید در مجلس تصویب شود، باید همه مردم را از خیانتی که برای 25 سال دامن کشور را خواهد گرفت، آگاه کنیم و از نمایندگان خود بخواهیم جلو آنرا بگیرند. لطفا این ایمیل را برای همه کسانی که می شناسید بفرستید

۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه

عاشقانه 1

پاره اي وقتها ، دلتنگ و سرشار از حس بودن و نبون
تمام آسمان مهتابي را مي گردي
و باز نگاه مي كني به آسمان و... تنها يك ستاره
از همه فانوس هاي شهر
آن بالا بالاها روشن ترين است
عشق همان چلچراغ است
و تنها عاشقان اهل رنج اند
و من عشق را پيراهن خود كرده ام
هميشه تا ...

تعطیلات آخر هفته با عاشقانه ها

تصمیم دارم دیگه از این هفته ، هر تعطیلی آخر هفته ایی یه شعری اینجا بذارم. اسم این بخش رو هم میذارم عاشقانه ها.از الان هم سنگ امو با هاتون وا بکنم که ممکنه که شعرها همیشه عاشقانه نباشه بعضن ممکنه غضب آلود و نفرین و بد وبیراه باشه دیگه بستگی داره به حال بنده. در ضمن شعرهای درخواستی هم پذیرفته می شود.

گله گذاری

روزی که فکر ایجاد این وبلاگ به مخم رسید ، هدفم این بود که یک فضایی ایجاد بشه که با همدیگه بتونیم خیلی چیزا رو تمرین کنیم . تمرین کنیم که بتونیم بعضی حرفامونو راحت بزنیم . بتونیم تمرین کنیم که جدا از مساله کاری و منفعتی با هم تو یک مساله مثلا فرهنگی و دوستانه مشارکت داشته باشیم . دوست داشتم که با هم بتونیم تمرین کنیم که همیشه کنار گود نباشیم و گاهی هم بیایم وسط گود .
ولی الان که حدودن یک ماه و اندی از راه اندازی این وبلاگ میگذره دریغ از یک کلمه که حتی بعضی از دوستان نوشته باشند. (خوب زورکی نیست که بابا نمی خوان بنویسن . )

دوربین

اگر می خواهید انسان مشهوری شوید. اگر می خواهید خود را در جعبه جادویی تلویزیون ببینید. اگر می خواهید لحظه لحظه زندگیتان ثبت شود .و هزاران اگر دیگر . سری به اینجا بزنید یعنی به پارس آذرخش . ما ،شما را در برابر دوربین قرار خواهیم داد.البته فقط حواستون باشه جلو دوربین بایستید.

لیمو شیرین

امروز یک دوستی به من یه جمله گفت که اون لحظه یه تکونی به من داد امیدوارم به سرعت فراموشش نکنم . جمله این بود :
بعضی فرصتها مثل لیمو شیرین پوست کنده می مونند.اگر زیاد لِفتش بدی تلخ میشه و دیگه قابل خوردن نیست.

۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سه‌شنبه

بالاترین لذت زندگی آن است . کاری را انجام دهید که دیگران می گویند شما نمی توانید

تصویری از آخرین لحظات حیات پروفسور حسابی


بی خودی که یه نفر حسابی نمی شه!!

۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه

اشتباه فرشتگان

درويشي به اشتباه فرشتگان به جهنم فرستاده شد
پس از اندك زماني داد شيطان در‌آمد و رو به فرشتگان كرد و گفت :
جاسوس مي فرستيد به جهنم!؟
از روزي كه اين ادم به جهنم آمدهمداوم در جهنم در گفتگو و بحث استو جهنميان را هدايت مي كند و...
حال سخن درويشي كه به جهنم رفته بود اين چنين است:
با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادفاگربه جهنم افتادي خود شيطان تو رابه بهشت باز گرداند.

۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه

هزاران فانوس


دلم امشب صاف است

آسمان هم آرام

و هزاران فانوس

باد هم می آید

و نسیمی زیرک سعی دارد که بفهماند شب مظهر اینهمه تاریکی و دلتنگی نیست

به گمانم فردا روز خوبی باشد

صورت ماه به من می گوید

۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه

تاثیرات روزه

این روزها همه جا صحبت از تاثیرات روزه بر جسم و روح و روان است . ولی کمتر کسی از تاثیرات روزه در محیط های کاری بخصوص برنامه نویسی صحبت کرده است . البته در مورد اثراتی که روزه می تواند بر برنامه نویسان داشته باشد که مطمئنا هیچ بررسی انجام نشده است. به همین منظور بنده و تنی چند از همکاران چند روزی است که به این موضوع ناب علاقه مند شده ایم و بررسی های جدیدی را در این زمینه آغاز کرده ایم !!! و به دستاوردهای چشمگیری نیز نائل آمده ایم . امید است که برای عید سعید فطربتوانیم آنها را انتشار داده و در اختیار سایر دوستان نیز قرار دهیم. (: (:

۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

افطاری

امشب یه بار دیگه دفتر خاطرات شرکت و ورق زدم و بالای یکی از صفحه هاش نوشتم چهارشنبه 20/6/87
تا یک خاطره قشنگ دیگه رو که با بچه های شرکت داشتم توش ثبت کنم .توش نوشتم امشب با بچه ها از شرکت رفتیم رستوران بناب خیابون شیراز که افطاری دورهم باشیم ازقبل از ماه رمضون برنامه ریزی کرده بودیم که یه شب افطاری بریم بیرون آش و حلیم بخوریم. قرار بود آش یا حلیم مهمون آقای ابراهیمی باشیم که البته بودیم و دستشون هم درد نکنهو خدا اجرشون بده و 100000 برارش در دنیا و 1000 برابرش و در آخرت خدا بهشون بده که حدودن 16 - 15 نفر جوون روزه دار و اطعام دادن!!! البته یه کباب خیلی خوشمزه هم خوردیم ولی سرنوشت کباب معلوم نشد که بالاخره مهمون کی بودیم !!! (بهر حال از اطعام دهنده یا اطعام دهندگان خیری هم که نخواستن اسمشون فاش بشه و خواستن گمنام بمونن و در خفا ثواب کنند هم تشکر می کنیم ) .
کلی عکس انداختیم و از خاطرات گذشته شرکت گفتیم و غیبت کردیم (این خاطرات سانسور می شوند) وکلی بهمون خوش گذشت . جای اونهایی که نیومدن خیلی خیلی خالی بود البته اگرمیومدن باید صف دوم تشکیل می دادیم چون که یه ردیف رستوران و کامل پر کرده بودیم .
بچه هایی که در این برنامه خدا پسندانه شرکت داشتند به ترتیب مکانی :سهراب یا علی یا همون سهرابعلی، فرنوش، فرازه معروف به لیلا متخلص به نازنین کنیه خانم افرازه ،امیر و افروز، طناز و پریناز (خواهر طناز)، آقای رزاقی ،رضا و مصطفی ، مهدی و یاسر ، علی آقای اداوی و بانو ، مهناز، خودم و سولماز .

میخی !!!

اسم من به زبان میخی اینطور نوشته می شه :


از اینجا شما هم می تونید اسمتون رو به زبان میخی ببینید.

تشکر

مرسی ندا جون
از این که دوست خوبی مثل تو دارم خیلی خوشحالم، منم آرزوی موفقیتتو هرجا که باشی دارم .

همیشه به یادتم

سارا جان از صمیمی قلب تولدت را تبریک می گم:)))))))))))

سارا جان دوست و همکار خوبم:)
از خداوند روزهایی پر از شادی و موفقیت در کنار همسر خوبت برایت آرزو می کنم:)

اگر ابری آمد و بارانی بارید یادی هم از بیابان کنید.

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه

!!!!!Terrible WOW

فرونشستن زمین در خیابان شریعتی تهران عصر دوشنبه در خيابان شريعتي مقابل يخچال ، زمين به يكباره نشست كرد و يك خودرو به همراه تك‌سرنشين آن در چاله‌اي كه در 10 متر مربع و به عمق 6 متر روی خط عابر پیاده ايجاد شده بود فرو رفت.در اين حادثه به كسي آسيب نرسيده است.




































بهترين دانشگاه جهان در ايران قرار دارد


گزارش ويژه نيوزويك : بهترين دانشگاه جهان در ايران قرار دارد
تهران - يك مجله امريكايي در گزارشي به عملكرد درخشان دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف در
امتحانات ورودي دوره هاي دكترا در دانشگاه استانفورد امريكا پرداخته و نوشت : هاروارد را فراموش
كنيد ، دانشگاه صنعتي شريف يكي از بهترين دانشگاههاي جهان است كه در ايران قرار دارد .
مجله " نيوزويك " نوشت : دانشگاه استانفورد امريكا كه به خاطر امتحانات ورودي بسيار دشوار خود از
بدنامي خاصي برخوردار است اكنون به مقصد محبوب دانشجويان درخشان ايراني تبديل شده است .
به نوشته اين روزنامه پديده دانشجويان بسيار باهوش ايراني اولين بار در سال 2003 نظر همه را به
خود جلب كرد زيرا در اين سال گروه مهندسي برق اين دانشگاه با مشاهده اينكه گروهي از دانشجويان
خارجي به راحتي درامتحانات بسيار سخت ورودي دوره دكترا در اين دانشگاه موفق شدند و با نمراتي
كه در تاريخ اين دانشگاه بي سابقه بود در اين سطح قبول شدند شگفت زده شدند .
به نوشته اين مجله امريكايي، هر چند اين مساله كه دانشجويان خارجي بخصوص از آسيا در اين
امتحانات خوش درخشيدند چيز عجيبي نبود اما نكته شگفت انگيز آن بود كه اكثريت آنها از يك كشور
و از يك دانشگاه خاص مي آمدند : دانشگاه صنعتي شريف واقع در ايران .
به نوشته اين روزنامه، مديران دانشگاه استانفورد پس از گذشت چندين سال حال ديگر از ديدن نمره
هاي برتر دانشجويان اين دانشگاه در امتحانات ورودي دكترا تعجب نمي كنند زيرا ديگر مي دانند كه
دانشگاه صنعتي شريف ايران در رقابت با دانشگاههايي مانند كاتك و استانفورد در امريكا، چين گوا در
چين و كمبريج در انگليس يكي از بهترين دوره هاي مهندسي برق در سطح ليسانس در جهان را دارد .
مجله مذكور در ادامه اشاره كرد كه مديران دانشگاه استانفورد تنها كساني نيستند كه به هوش
استثنايي دانشجويان دانشگاه شريف ايمان دارند بلكه همتايان آنها در تمام كانادا و استراليا يعني
كشورهايي كه در صدور ويزا براي ايرانيان محدوديتهاي زيادي اعمال مي كنند نيز با آنها هم عقيده
هستند به طوريكه پذيرش دانشجويان ايراني در كانادا از سال 1985 تاكنون دويست و چهل درصد
رشد داشته و اين درحاليست كه در استراليا شمار دانشجويان ايراني در پنج سال گذشته تقريبا پنج برابر
شده و به هزار و پانصد نفر رسيده است .
اين مجله نوشت : در عين حال شهرت جهاني دانشگاه شريف نشانگر آن است كه دانشجويان ايراني
يك شهرت جهاني به عنوان ابرستاره هاي علم براي خود دست و پا كرده اند .
نيوزويك در ادامه با اشاره به اينكه دانشجويان ديگر دانشگاههاي ايران مانند دانشكده فني دانشگاه
تهران و دانشگاه صنعتي اصفهان نيز حال ديگر به بازيگران اصلي المپيادهاي علمي جهاني تبديل شده
و هر بار جامهايي در رشته هاي فيزيك، رياضي، شيمي و رباتيك را به خانه مي برند، نوشت : به عنوان
نشانه تعظيم جهاني نسبت به دانشمندان جوان ايراني، شهر اصفهان در ايران اخيرا ميزبان المپياد
جهاني فيزيك بود و اين افتخاري است كه هيچ كشور ديگري در خاورميانه صرفا به اين دليل كه نمي
توانند دانشمنداني كه در خور اين مسابقات باشند معرفي كنند به آن نايل نشده است .
مجله مذكور افزود : شركتهاي صنعتي و فني غرب نيز از دانشگاهها در جذب ستارگان ايراني عقب
نمانده اند به طوريكه از شركتهايي مانند " سيليكون ولي " گرفته تا " گوگل " و " ياهو " و يا موسسات
تحقيقاتي در سرتاسر غرب در حال حاضر صدها فارغ التحصيل ايراني را به كار گرفته اند كه در اين
ميان برندگان المپياد بخصوص از جذابيت خاصي برخوردار هستند .
مجله امريكايي در ارائه دليل موفقيت علمي دانشجويان ايراني و بخصوص دانشگاه شريف نوشت :
قبلي
دانشگاه شريف كه اكنون در نيويورك يك پروفسور است به دليل تمايل والدين ايراني به سوق دادن
فرزندان خود به سوي رشته هاي برتر مانند پزشكي و مهندسي و نيز فرآيند بسيار سخت گزينش
دانشجو در دانشگاههاي ايران بخصوص دانشگاه صنعتي شريف است كه باعث مي شود برترين ها
وارد دانشگاههاي برتر شوند . به طوريكه از ميان حدود يك و ميليون دانش آموزي كه هر ساله در
كنكور شركت مي كنند تنها ده درصد به دانشگاههاي دولتي پراعتبار راه مي يابند و از ميان اين تعداد
نيز تنها يك درصد در دانشگاههاي برتر مانند صنعتي شريف و در رشته هاي علم و صنعت پذيرفته
مي شوند .
شريف همچنين از هيات علمي بسيار برجسته اي برخوردار است كه بسياري از آنها در معتبرترين
دانشگاههاي جهان درس خوانده اند . دليل اين امر سطح بالاي ارائه دروس در دبيرستانهاي ايران است
كه سطحي از علم را به دانش آموزان ارائه مي كند كه دانش آموزان امريكايي تا سطح دانشگاه با آنها
مواجه نمي شوند و همين سنت ارائه مطالب سنگين در دانشگاه نيز ادامه دارد به طوريكه كه در دوره
ليسانس موضوعات دوره بالاتر هم مورد اشاره قرار مي گيرد ."
وندا كليك بهترين و بزرگترين گروه فارسي زبان در دنيا

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

معجزه

بعضی ها زود عادت می کنن. بعضی ها خیلی زود به عادت هاشون پیوند می خورن. زندگی شون رو با کنار هم گذاشتن عادت هاشون می سازن. عادتای کوچیکی که برای دیگران بی معنی هست ... کم کم عادت می کنن که همیشه ی همیشه عادت کنن. تکرار ... با تکرار معجزه ها رخ می دن ... یه لحظه ترس یه لحظه خستگی، جریمش میشه شکسته شدن عادت. اگر بترسیم باید یه عمر محروم باشیم. محرومیت از انتظار کشیدن برای معجزه ها.
من هم عادت کردم... به همه چیزای ساده. چیزای ساده ای که جای خودشون رو تو زندگیم پیدا کردن ... دوستی های ساده...همه چی ... آدما. همه لحظه ها ... همه چی..................
باید از همه چیزایی که عادت بهشون رو دوست داریم ممنون باشیم. کاش می شد که هیچ چیز نشکنه. ولی این هم قانون دنیاست. جزو قانونای صفر دنیا.

۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه

man omadam!!

salammmmmmmmmmmm...belakhare accept kardam hooraaaa!! dige mina jon shaki nashehaa

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

فعالیت کم کارترین عضو بلاگ

سلام سلام سلام.

من تنبل ترین و کم کار ترین عضو این بلاگ هستم.با کلی عذر خواهی و ابراز ناراحتی از اینکه اینقدر دیر وقت کردم چند خطی بنویسم، قبل از هر چیز می خواستم از مدیر سایت خانم مینا و مهدی جان عزیز بابت ابراز لطفشون تشکر کنم(تبریک تولد).

قول میدم که حضور پرنگ تری داشته باشم.