این وبلاگ متعلق به کلیه برو بچه هایی ست که زمانی عضو پارس آذرخش بودند و هستند. و اعلام می شود این یک وبلاگ خصوصی بوده و هیچگونه وابستگی به شرکت ندارد.
۱۳۸۷ مهر ۸, دوشنبه
۱۳۸۷ مهر ۶, شنبه
If u can`t do an thing ,Now u Can do every thing:)
داستان کوتاه
كلاس چهارم " دونا" هم مثل هر كلاس چهارم ديگري به نظر مي رسيد كه در گذشته ديده بودم. بچه ها روي شش نيمكت پنج نفره مي نشستند و ميز معلم هم رو به روي آنها بود. از بسياري از جنبه ها اين كلاس هم شبيه همه كلاسهاي ابتدا يي بود، با اين همه روزي كه من براي اولين بار وارد كلاس شدم احساس كردم در جو آن، هيجاني لطيف نهفته است.
" دونا" معلم مدرسه ابتدايي شهر كوچكي در ميشيگان، دو سال تا بازنشستگي فرصت داشت. درضمن به عنوان عضو داوطلب دربرنامه " بهبود و پيشرفت آموزش استان" كه من آن را سازماندهي كرده بودم، شركت داشت. من هم به عنوان بازرس در كلاسها شركت مي كردم و سعي داشتم درامر آموزش تسهيلاتي را فراهم آورم .
آن روز به كلاس " دونا" رفتم و روي نيمكت ته كلاس نشستم. شاگردان سخت مشغول پركردن اوراقي بودند. به شاگرد ده ساله كنار دستم نگاه كردم وديدم ورقه اش را با جملاتي كه همه با " نمي توانم" شروع شده اند پر كرده است.
" من نمي توانم درست به توپ فوتبال لگد بزنم."
" من نمي توانم عددهاي بيشتر از سه رقم را تقسيم كنم."
" من نمي توانم كاري كنم كه دبي مرا دوست داشته باشد."
نصف ورقه را پر كرده بود وهنوز هم با اراده و سماجت عجيبي به اين كار ادامه مي داد.
از جا بلند شدم وروي كاغذهاي همه شاگردان نگاهي انداختم. همه كاغذها پر از " نمي توانم " ها بود.
كنجكاويم سخت تحريك شده بود. تصميم گرفتم نگاهي به ورقه معلم بيندازم. ديدم كه
او سخت مشغول نوشتن " نمي توانم " است.
" من نمي توانم مادر " جان" را وادار كنم به جلسه معلمها بيايد."
" من نمي توانم دخترم را وادار كنم ماشين را بنزين بزند."
" من نمي توانم آلن را وادار كنم به جاي مشت از حرف استفاده كند."
سردر نمي آوردم كه اين شاگردها و معلمشان چرا به جاي استفاده از جملات مثبت به جملات منفي روي آورده اند. سعي كردم آرام بنشينم و ببينم عاقبت كاربه كجا مي كشد.
شاگردان ده دقيقه ديگر هم نوشتند. خيلي ها يك صفحه را پر كرده بودند و مي خواستند سراغ صفحه جديدي بروند. معلم گفت:
- همان يك صفحه كافي است. صفحه ديگر را شروع نكنيد.
بعد از بچه ها خواست كه كاغذهايشان را تا كنند و يكي يكي نزد او بروند.
روي ميز معلم يك جعبه خالي كفش بود. بچه ها كاغذ هايشان را داخل جعبه انداختند. وقتي همه كاغذها جمع شدند،" دونا" در جعبه را بست، آن را زير بغلش زد و همراه با شاگردانش از كلاس بيرون رفتند.
من پشت سرآنها راه افتادم. وسط راه، " دونا" رفت و با يك بيل برگشت. بعد راه افتاد و بچه ها هم پشت سرش راه افتادند. بالاخره به انتهاي زمين بازي كه رسيدند، ايستادند. بعد زمين را كندند.
آنها مي خواستند " نمي توانم " هاي خود را دفن كنند!
كندن زمين ده دقيقه اي طول كشيد چون همه بچه هاي كلاس چهارم دوست داشتند دراين كار شركت كنند. وقتي كه سه چهارمتري زمين را كندند، جعبه " نمي توانم" ها را ته گودال گذاشتند و بسرعت روي آن خاك ريختند.
سي و يك شاگرد ده يازده ساله دور قبر ايستاده بودند. هر كدام از آنها حداقل يك ورقه پر از " نمي توانم" درآن قبر دفن كرده بود. معلمشان هم همين طور!
دراين موقع " دونا" گفت:
-دخترها! پسرها! دستهاي همديگر را بگيريد و سرتان را خم كنيد.
شاگردها بلافاصله حلقه اي تشكيل دادند و اطاعت كردند، بعد هم با سرهاي خم منتظر ماندند و" دونا" سخنراني كرد:
- دوستان! ما امروز جمع شده ايم تا ياد و خاطره " نمي توانم" را گرامي بداريم. او دراين دنياي خاكي با مازندگي مي كرد و در زندگي همه ما حضور داشت.. متاسفانه هر جا كه مي رفتيم نام او را مي شنيديم، درمدرسه، در انجمن شهر، در ادارات و حتي در كاخ سفيد! اينك ما " نمي توانم" را درجايگاه ابدي اش به خاك سپرده ايم. البته ياد او در وجود خواهر و برادرهايش يعني " مي توانم"، " خواهم توانست" و " همين حالا شروع خواهم كرد" باقي خواهد ماند. آنها به اندازه اين خويشاوند مشهورشان شناخته شده نيستند، ولي هنوز هم قدرتمند و قوي هستند. شايد روزي با كمك شما شاگردها، آنها سرشناس تر از آنچه هستند، بشوند.
خداوند " نمي توانم" را قرين رحمت خود كند و به همه آنهايي كه حضور دارند قدرت عنايت فرمايد كه بي حضور او به سوي آينده بهتر حركت كنند. آمين!
هنگامي كه به اين سخنراني گوش مي كردم فهميدم كه اين شاگردان هرگز چنين روزي را فراموش نخواهند كرد. اين حركت شكوهمند سمبوليك چيزي بود كه براي همه عمر به ياد آنها مي ماند و در ضمير ناخود آگاه آنها حك مي شد.
آنها " نمي توانم " هاي خود را نوشته و طي مراسمي تدفين كرده بودند. اين تلاش شكوهمند، بخشي از خدمات آن معلم ستوده بود.
ولي هنوز كار معلم تمام نشده بود. در پايان مراسم، معلم شاگردانش را به كلاس برگرداند. آنها با شيريني، ذرت و آب ميوه، مجلس ترحيم " نمي توانم" را برگزار كردند. " دونا " روي اعلاميه ترحيم نوشت:
" نمي توانم : تاريخ فوت 28/3/1980"
و كاغذ را بالاي تخته سياه آويزان كرد تا در تمام طول سال به ياد بچه ها بماند. هروقت شاگردي مي گفت: " نمي توانم"، دونا به اعلاميه اشاره مي كرد و شاگرد به ياد مي آورد كه " نمي توانم" مرده است و او را به خاك سپرده اند.
با اينكه سالها قبل من معلم " دونا" و او شاگرد من بود، ولي آن روز مهمترين درس زندگيم را از او گرفتم.
حالا سالها ازآن روز گذشته است و من هر وقت مي خواهم به خود بگويم كه " نمي توانم" به ياد اعلاميه فوت " نمي توانم" و مراسم تدفين او مي افتم.
۱۳۸۷ مهر ۵, جمعه
دانش آموز ابتدایی که بودیم میگفیم که کی میشه که برم راهنمایی و دیگه دو ساعت زنگ ورزش داشته باشم ، با خودکار بنویسم ، دو ساعت بیکاری داشته باشم، کمتر مشق بنویسم و ... . راهنمایی رسیدم و دیدم اوضاع بدتر شده ،درسها سختره و ... . گفتم اگه دبیرستان نمونه قبول بشم دیگه حتما یا دکتر میشم یا مهندس و بعدش خوشبختی و از این حرفا . دبیرستان نمونه قبول شدم و اوضاع بدتر، قیافم عین کتاب شده بود. پوست خودمو کندم تا دانشگاه قبول شم که اگه بتونم مهندسی دانشگاه سراسری قبول شم دیگه آخر خوشیه(وضعمون خوب نبود که بریم دانشگاه آزاد)! .دانشگاه هم قبول شدم و مصیبتهای دانشگاه شروع شد. گفتم کی میشه که فارغ التحصیل میشیم و دیگه مشکلات تموم میشه.باز هم این داستانها تکرار شد و حالا همه اینا گذشته و 30 ساله شدم ولی اینبار دیگه با خودم نمیگم که اگه بتونم برم استرالیا دیگه آخر خوشیه!!!! مطمئنم که اونجا هم داستانهای خودشو داره.
نتیجه گیری اخلاقی : از این کلاهها که سر من رفته سر شما ها نره، همین لحظه ها رو دریابیم که معلوم نیست فردا چی میشه .
به امید موفقیت تمامی دوستان (منو ببخشید که بلد نیستم شعر و متن ادبی و از این چیزا بنویسم کنکور ادبیات 60% بیشتر نزدم)
۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه
عاشقانه 2
۱۳۸۷ شهریور ۲۹, جمعه
هر چيزي ممكن است اتفاق بيفتد، وقتی...
• وقتي تصور آن را ميكني.
• وقتي آن را با تمام جزييات تجسم ميكني.
• وقتي انتظار آن را داري.
• وقتي طرحي واقعي و عملي را در ذهن مي پروراني
• وقتي با تلاش و شكيبايي گامي به جلو بر ميداري.
• وقتي قاطعانه متعهد شوي.
• وقتي آن را با وجود تمام موانع و چالش هاي پيش رو انجام دهي.
• وقتي با وجود همه فراز و نشيب ها به آينده مينگري استقامت به خرج ميدهي.
• وقتي بتواني از اشتباهات د درس و از ناكامي ها نيرو بگيري.
• وقتي علاقه جديت و ابتكار عمل خود را به كار گيري.
• وقتي تصور و تجسم ميكني، انتظار مي كشي، برنامه ريزي مي كني ، كاري را به انجام مرساني ، متعهد ميشودي و استقامت مي كني و مشتاقانه با هر چالشي روبرو ميشوي چيزي را كه مي خواهي نه تنها "ممكن است" اتفاق بيفتد بلكه قطعا اتفاق ميفتد.
دکتر شریعتی
دکتر شريعتي :
کلاس پنجم که بودم پسر درشت هيکلي در ته کلاس ما مي نشست، که براي من مظهر تمام چيزهاي چندش آور بود .
آن هم به سه دليل :
اول آنکه کچل بود ،
دوم اينکه سيگار مي کشيد ،
و سوم ( که از همه تهوع آورتر بود) اينکه در آن سن و سال ، زن داشت .
چند سالي گذشت ....
يک روز که با همسرم از خيابان مي گذشتيم ، آن پسر قوي هيکل ته کلاس را ديدم ،
در حاليکه زن داشتم ،سيگار مي کشيدم و کچل شده بودم !
و تازه فهميدم که خيلي اوقات آدم از آن دسته چيزهاي بد ديگران ابراز انزجار مي کند ،
که در خودش وجود دارد .
Bacheha ino shenidid?
دکتر نژاد حسینیان معاون سابق امور بینالملل وزارت نفت خبرداده است: اگر حجم صادرات به هند و پاكستان روزانه 60 میلیون متر مكعب باشد، از جیب مردم ایران روزانه 25 میلیون دلار به هندیها و پاكستانیها تخفیف داده میشود و اگر 150 میلیون متر مكعب در روز صادر كند، میزان تخفیف روزانه بالغ بر 55 میلیون دلار خواهد شد و در دوره 25 ساله قرارداد برای حالت اول 225 میلیارد دلار و برای حالت دوم 495 میلیارد دلار تخفیف داده میشود. به طور خلاصه قرار است برای رفع تنش بین هند و پاكستان از طرف هر ایرانی 2.3 تا 7 میلیون دلار به شركتهای گاز هند و پاكستان كمك بلاعوض شود.»
اصرار به امضای آن حتی با قیمت های پائین دارند تا به مردم بگویند قراردادی را كه چندین سال در دست مذاكره بوده و دو دولت قبلی نتوانسته بودند آن را امضا كنند، ما با قاطعیت امضا كردیم
با توجه به اینکه این قرارداد باید در مجلس تصویب شود، باید همه مردم را از خیانتی که برای 25 سال دامن کشور را خواهد گرفت، آگاه کنیم و از نمایندگان خود بخواهیم جلو آنرا بگیرند. لطفا این ایمیل را برای همه کسانی که می شناسید بفرستید
۱۳۸۷ شهریور ۲۸, پنجشنبه
عاشقانه 1
تمام آسمان مهتابي را مي گردي
و باز نگاه مي كني به آسمان و... تنها يك ستاره
از همه فانوس هاي شهر
آن بالا بالاها روشن ترين است
عشق همان چلچراغ است
و تنها عاشقان اهل رنج اند
و من عشق را پيراهن خود كرده ام
هميشه تا ...
تعطیلات آخر هفته با عاشقانه ها
گله گذاری
دوربین
لیمو شیرین
۱۳۸۷ شهریور ۲۶, سهشنبه
۱۳۸۷ شهریور ۲۴, یکشنبه
اشتباه فرشتگان
پس از اندك زماني داد شيطان درآمد و رو به فرشتگان كرد و گفت :
با چنان عشقي زندگي كن كه حتي بنا به تصادفاگربه جهنم افتادي خود شيطان تو رابه بهشت باز گرداند.
۱۳۸۷ شهریور ۲۲, جمعه
۱۳۸۷ شهریور ۲۱, پنجشنبه
تاثیرات روزه
۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه
افطاری
تا یک خاطره قشنگ دیگه رو که با بچه های شرکت داشتم توش ثبت کنم .توش نوشتم امشب با بچه ها از شرکت رفتیم رستوران بناب خیابون شیراز که افطاری دورهم باشیم ازقبل از ماه رمضون برنامه ریزی کرده بودیم که یه شب افطاری بریم بیرون آش و حلیم بخوریم. قرار بود آش یا حلیم مهمون آقای ابراهیمی باشیم که البته بودیم و دستشون هم درد نکنهو خدا اجرشون بده و 100000 برارش در دنیا و 1000 برابرش و در آخرت خدا بهشون بده که حدودن 16 - 15 نفر جوون روزه دار و اطعام دادن!!! البته یه کباب خیلی خوشمزه هم خوردیم ولی سرنوشت کباب معلوم نشد که بالاخره مهمون کی بودیم !!! (بهر حال از اطعام دهنده یا اطعام دهندگان خیری هم که نخواستن اسمشون فاش بشه و خواستن گمنام بمونن و در خفا ثواب کنند هم تشکر می کنیم ) .
تشکر
از این که دوست خوبی مثل تو دارم خیلی خوشحالم، منم آرزوی موفقیتتو هرجا که باشی دارم .
همیشه به یادتم
۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه
۱۳۸۷ شهریور ۱۶, شنبه
!!!!!Terrible WOW
بهترين دانشگاه جهان در ايران قرار دارد
گزارش ويژه نيوزويك : بهترين دانشگاه جهان در ايران قرار دارد
تهران - يك مجله امريكايي در گزارشي به عملكرد درخشان دانشجويان دانشگاه صنعتي شريف در
امتحانات ورودي دوره هاي دكترا در دانشگاه استانفورد امريكا پرداخته و نوشت : هاروارد را فراموش
كنيد ، دانشگاه صنعتي شريف يكي از بهترين دانشگاههاي جهان است كه در ايران قرار دارد .
مجله " نيوزويك " نوشت : دانشگاه استانفورد امريكا كه به خاطر امتحانات ورودي بسيار دشوار خود از
بدنامي خاصي برخوردار است اكنون به مقصد محبوب دانشجويان درخشان ايراني تبديل شده است .
به نوشته اين روزنامه پديده دانشجويان بسيار باهوش ايراني اولين بار در سال 2003 نظر همه را به
خود جلب كرد زيرا در اين سال گروه مهندسي برق اين دانشگاه با مشاهده اينكه گروهي از دانشجويان
خارجي به راحتي درامتحانات بسيار سخت ورودي دوره دكترا در اين دانشگاه موفق شدند و با نمراتي
كه در تاريخ اين دانشگاه بي سابقه بود در اين سطح قبول شدند شگفت زده شدند .
به نوشته اين مجله امريكايي، هر چند اين مساله كه دانشجويان خارجي بخصوص از آسيا در اين
امتحانات خوش درخشيدند چيز عجيبي نبود اما نكته شگفت انگيز آن بود كه اكثريت آنها از يك كشور
و از يك دانشگاه خاص مي آمدند : دانشگاه صنعتي شريف واقع در ايران .
به نوشته اين روزنامه، مديران دانشگاه استانفورد پس از گذشت چندين سال حال ديگر از ديدن نمره
هاي برتر دانشجويان اين دانشگاه در امتحانات ورودي دكترا تعجب نمي كنند زيرا ديگر مي دانند كه
دانشگاه صنعتي شريف ايران در رقابت با دانشگاههايي مانند كاتك و استانفورد در امريكا، چين گوا در
چين و كمبريج در انگليس يكي از بهترين دوره هاي مهندسي برق در سطح ليسانس در جهان را دارد .
مجله مذكور در ادامه اشاره كرد كه مديران دانشگاه استانفورد تنها كساني نيستند كه به هوش
استثنايي دانشجويان دانشگاه شريف ايمان دارند بلكه همتايان آنها در تمام كانادا و استراليا يعني
كشورهايي كه در صدور ويزا براي ايرانيان محدوديتهاي زيادي اعمال مي كنند نيز با آنها هم عقيده
هستند به طوريكه پذيرش دانشجويان ايراني در كانادا از سال 1985 تاكنون دويست و چهل درصد
رشد داشته و اين درحاليست كه در استراليا شمار دانشجويان ايراني در پنج سال گذشته تقريبا پنج برابر
شده و به هزار و پانصد نفر رسيده است .
اين مجله نوشت : در عين حال شهرت جهاني دانشگاه شريف نشانگر آن است كه دانشجويان ايراني
يك شهرت جهاني به عنوان ابرستاره هاي علم براي خود دست و پا كرده اند .
نيوزويك در ادامه با اشاره به اينكه دانشجويان ديگر دانشگاههاي ايران مانند دانشكده فني دانشگاه
تهران و دانشگاه صنعتي اصفهان نيز حال ديگر به بازيگران اصلي المپيادهاي علمي جهاني تبديل شده
و هر بار جامهايي در رشته هاي فيزيك، رياضي، شيمي و رباتيك را به خانه مي برند، نوشت : به عنوان
نشانه تعظيم جهاني نسبت به دانشمندان جوان ايراني، شهر اصفهان در ايران اخيرا ميزبان المپياد
جهاني فيزيك بود و اين افتخاري است كه هيچ كشور ديگري در خاورميانه صرفا به اين دليل كه نمي
توانند دانشمنداني كه در خور اين مسابقات باشند معرفي كنند به آن نايل نشده است .
مجله مذكور افزود : شركتهاي صنعتي و فني غرب نيز از دانشگاهها در جذب ستارگان ايراني عقب
نمانده اند به طوريكه از شركتهايي مانند " سيليكون ولي " گرفته تا " گوگل " و " ياهو " و يا موسسات
تحقيقاتي در سرتاسر غرب در حال حاضر صدها فارغ التحصيل ايراني را به كار گرفته اند كه در اين
ميان برندگان المپياد بخصوص از جذابيت خاصي برخوردار هستند .
مجله امريكايي در ارائه دليل موفقيت علمي دانشجويان ايراني و بخصوص دانشگاه شريف نوشت :
قبلي
دانشگاه شريف كه اكنون در نيويورك يك پروفسور است به دليل تمايل والدين ايراني به سوق دادن
فرزندان خود به سوي رشته هاي برتر مانند پزشكي و مهندسي و نيز فرآيند بسيار سخت گزينش
دانشجو در دانشگاههاي ايران بخصوص دانشگاه صنعتي شريف است كه باعث مي شود برترين ها
وارد دانشگاههاي برتر شوند . به طوريكه از ميان حدود يك و ميليون دانش آموزي كه هر ساله در
كنكور شركت مي كنند تنها ده درصد به دانشگاههاي دولتي پراعتبار راه مي يابند و از ميان اين تعداد
نيز تنها يك درصد در دانشگاههاي برتر مانند صنعتي شريف و در رشته هاي علم و صنعت پذيرفته
مي شوند .
شريف همچنين از هيات علمي بسيار برجسته اي برخوردار است كه بسياري از آنها در معتبرترين
دانشگاههاي جهان درس خوانده اند . دليل اين امر سطح بالاي ارائه دروس در دبيرستانهاي ايران است
كه سطحي از علم را به دانش آموزان ارائه مي كند كه دانش آموزان امريكايي تا سطح دانشگاه با آنها
مواجه نمي شوند و همين سنت ارائه مطالب سنگين در دانشگاه نيز ادامه دارد به طوريكه كه در دوره
ليسانس موضوعات دوره بالاتر هم مورد اشاره قرار مي گيرد ."
وندا كليك بهترين و بزرگترين گروه فارسي زبان در دنيا
۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه
معجزه
من هم عادت کردم... به همه چیزای ساده. چیزای ساده ای که جای خودشون رو تو زندگیم پیدا کردن ... دوستی های ساده...همه چی ... آدما. همه لحظه ها ... همه چی..................
باید از همه چیزایی که عادت بهشون رو دوست داریم ممنون باشیم. کاش می شد که هیچ چیز نشکنه. ولی این هم قانون دنیاست. جزو قانونای صفر دنیا.
۱۳۸۷ شهریور ۱۳, چهارشنبه
۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سهشنبه
فعالیت کم کارترین عضو بلاگ
من تنبل ترین و کم کار ترین عضو این بلاگ هستم.با کلی عذر خواهی و ابراز ناراحتی از اینکه اینقدر دیر وقت کردم چند خطی بنویسم، قبل از هر چیز می خواستم از مدیر سایت خانم مینا و مهدی جان عزیز بابت ابراز لطفشون تشکر کنم(تبریک تولد).
قول میدم که حضور پرنگ تری داشته باشم.








