البته من نه طرفدار خاتمی هستم و نه مخالفش ولی به نظرم خوندن این شعر خالی از لطف هم نیست . فایل تصویری اجرای این شعر توسط شاعرش نیما دهقانی در همایش دعوت از خاتمی را می توانید از اینجا دریافت کنید
سلام آقا محمد با ارادت و عرض احترام از روی عادت
به رسم خوب ایام رفاقت نوشتم نامه تا گیرم سراغت
نوشتم نامه ای با عشق و امید اگر خطم بده لطفاً ببخشید
گمانم برده ای مارا ز یادت؟ منم ... «کبلا مرادو» از ولایت
چه ایام خوشی با هم سپردیم چه بحث و گفتمانهایی که کردیم ...
حدوداً دوم خرداد بودا ... دل مردم ز غم آزاد بودا ...
مث برق و مث توفان گذشتها ... به یادت هست که؟ هفتاد و هشتها ...
کجایی مشتی؟ اینجا جات خالیست بدون تو تو ده صلح و صفا نیست
به این شدت که نه ... اما خدایی محمد خاتمی! ... جداً کجایی؟
تو یاهو وقتی on هستم که نیستی کلوب و سیصدوشصتم که نیستی ...
نه اخبار و نه بیست و سی میایی هنوز چپ میزنی؟ یا با اونایی؟
همه اینجا سلامی میرسانند اگرچه اکثراً چندیست خوابند
ولی شکر خدا این کدخدائه میگن قلبش طلاس ... دستش شفائه ...
اصن دست روی هر چی که میذاره طلا میشه ... سه سوت! ردخور نداره
خدا مرگم بده ...كافر شدم باز چرا اینگونه شد این نامه آغاز؟
به قول شاعر رند نظرباز(؟!) بدون نام او کی نامه شد باز؟
«به نام حضرت باری تعالی»
بدین صورت شروع شد نامه ... حالا!
محمد خاتمی ... حالت چطوره؟ بگو دانم که احوالت چطوره؟
هنوز کیفیت به کوکه ... شاده جونت؟ هنوز سبزه سرت؟ سرخه زبونت؟
دماغت چاقه؟ اوضات خوبه سید؟ هنوز جنس عبات مرغوبه سید؟
هنوز هم بیجهت میخندی یا نه؟ به نافت گفتمان میبندی یا نه؟
هنوز دل به همه میبندی یا نه؟ به ریش جامعه میخندی یا نه؟
هنوزم طالب اصلاح هستی؟ به قول کدخدا ... گمراه هستی؟
اگر از حال ماها هم بخواهی سلامت ... شادمانی ... روبه راهی
تمام مردم ده خوب خوبند زنان مثل قدیم ... در رفت و روبند
و مردان مثل سابق گرم کارند نه معتادند و نه دیگر خمارند ...
جوونای ده پایین و بالا ... همه دنبال تحصیلن به مولا!
نه ماهواره نه علافی ... نه هیزی ... نه کوکائین ... نه شیشه ... نه مریضی
از اون روزی که رفتی از ده ما از این رو شد به اون رو کل اوضا(ع)
خلاصه از جلو ... از پشت ، بالا به ما خوب میرسن ... الحمدللا
كريم اوقلي که گاوش شیر میداد! همون که سهم آب و دیر میداد ...
درست شد وام تعمیرات خونهاش ... جواد هم زن گرفته نوش جونش!
خودت دیدی که ده چی بود ... چی شد زن اوستا غلام هم ساکشنی شد!
میگن جراحی کرد هفتاد و نه بار ... حالا باید ببینيش ... روم به دیوار!
پس از یک دوره فعل و انفعالات ... هزار الله اکبر ... از کمالات!
تمام گاوها ... گوسالهها خوب عموها ... عمهها و خالهها خوب
مراتع سبز ... شالیها به سامان هوا عالی ... بهاری ... ناز ... مامان!
همه خوشحال و شاديم و غمي نيست دگر بحث حضور خاتمي چيست؟
میگم راستی رضاتون چونه؟ سید؟ هنوزم درسشو میخونه سید؟
میخواست دکتر بشه از اون قدیما؟ تهش شد یا که زایید زیر درسا؟
نوشتی توی آن دستخط پیشی میخواد دکتر شه ... میگفتی: «نمیشی!»
یه دانشگاه زده آکسفورد اینجا که مدرک میده مفتی ... ده تا ده تا!
به زیرکها ... به دانشجوی باهوش ... مگه کردان نیومد؟ خوب اونم روش!
رفیقت بود که یک ذره تپل بود ... مشاور بود اگرچه، عقل کل بود!
دماغش چاقه؟ فوله گیگا بایتش؟ هنوز چیز مینویسه توی سایتش؟
فرامرز بچه مش اصغرآقا براش کامنت میذاره ... روزی صدتا
آخه پهنای باند ما کلفته ... وزیر ارتباطات اینو گفته
خدا قوت بگو به این رئیسا ... چه حالی داد به این وبلاگ نویسا ...
پروکسی و مروکسی ما نداریم صدا داریم ولی سیما نداریم!
همه چی اینورا آزاد و مفته اینو بیبی توی اخبار شنفته
رسیور این طرفها هم حلاله arab sat این وری ... سمت شماله!
میگن ارزونی بیسابقه است این.... انیشتینه؟ خدایا! نابغه است این؟
اصن دنیا به یک هو زیر و رو شد شنیدی بوش چطور بیآبرو شد؟
شنیدی روابط گشته عالی...نمونش بورکینافاسو ، سومالی
شنیدی خوب شده دنیا باهامون ...میارن دسته دسته گل برامون
شنیدی چیزی از طرحای تازه؟ قلندر خوابه و شب هم درازه؟
جلو قاچاق خشخاشو گرفتن شنیدی کل اوباشو گرفتن؟
خدا خیرش بده ما که رضاییم نباشه، دسته جمعی کله پاییم
ز وضع قوت گر خواهی بدانی پریم تا خرخره از شادمانی
اگر یک دو نفر هم شکوه دارند از آن مزدورهای جیره خوارند
ملالی نیست اینجا طبق آمار به جز دوری تو آن هم نه بسیار ...
سر سفره که هم نان هست هم نفت، به ما چه کی اومد کی بود کی رفت
برنج و نان و گندم هست کافی میگم راستی توهم با قالیبافی؟!
ببینم توی دوری از ریاست ... خبرهایی شنیدی از سیاست؟
شنیدی گنجی و آزاد کردن؟ به شدت مردم و ارشاد کردن؟
شنیدی توی دانشگاه زنجان ... شنیدی چیزی از الهام و رادان؟
شنیدی برج میلاد و فروختن؟ شنیدی میشه چند تایی گرفت زن؟
شنیدی هی وزیر میاد و میره ، دموکراسی همینه ناگزیره
خلاصه وضع ما که بیمثال است گرانی؟ چی؟ تورم؟ نه ... محال است
«برنج آنجا کیلویی خون باباست؟» برو سید، اینم از اون جواباست
برنج اینجا نهایت صد تومان است مرامی، بهترین جای جهان است
خیار و سیبزمینی مفت مفت است همانطوری که در آمار گفته است ...
تورم یک دو در صد «رشد» کرده ... گرانی سوی مردم «پشت» کرده ...
تمام شد جیره کاغذ ولیکن حکایت همچنان باقیست عمراً
خلاصه میکنم ای خاتمی جان ببین من چه خوشم: «آخ جانمی جان!!»
همه خوشحال و شادیم و غمی نیست نیازی به حضور خاتمی نیست
به جان تو خوشیم بسیار سید! حالا میخوای بیای چی کار سید؟
برو هر جا که حال کردی سفر کن اصولاً فکر ده از سر به در کن ...
برو ایتالیا ... قسطنطنیه ولایت را دودر کن کی به کیه؟
فقط رفتی اگر از این بیابان سلامم را رسان لطفاً به باران ...
شکوفه هم اگر دیدی چه بهتر...نشد دریا سحر سارا صنوبر
در آخر این تو و این وضع ایران ...
حالا میخوای بیا ... میخوای بپیچان!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر