این وبلاگ متعلق به کلیه برو بچه هایی ست که زمانی عضو پارس آذرخش بودند و هستند. و اعلام می شود این یک وبلاگ خصوصی بوده و هیچگونه وابستگی به شرکت ندارد.
۱۳۸۷ مرداد ۲۴, پنجشنبه
24...
اگر فقط 24 ساعت از عمرتون باقی مونده باشه، چی کار می کنید؟(لطفا یه لیست درست نکنید، یه چیزی بگید که در 24 ساعت قابل انجام باشه. جوابهاتون رو تو نظرات همین پست بذارید یا همین پست رو ویرایش کنید. مرسی.)
من اگه 24 ساعت وقت داشتم اول از همه یه مرخصی روزانه از شرکت می گرفتم :)بعد می رفتم دیدن کسی که 2 سال ندیدمش، بعد می رفتم بالای یک قله کوه و .... از ته دلم داد می زدم(چون خیلی بهش احتیاج دارم مخصوصا الان که دارم میرم) و بعد زنگ می زدم به همه اونایی که دوستشون دارم تا بیان خونمون و منو برای آخرین بار ببینن و خدافظی... ببخشید که جوابم طولانی شد آخه تو 24 ساعت مشیه کلی کار کرد!
اولش کلی حسرت میخورم که ای کاش اونجوری که دلم میخواست میشدم (ولی نشدم). بعدش هم میرفتم اونایی که دوستشون دارم رو میدیدم (البته هر قدر که فرصت بشه) بعدش هم یه لیست از کارهایی که باید انجام میدادم تهیه می کردم و میسپردم به همسر و پسر عموم که اگه تونستن بعد از مرگم برام انجام بدن. یه ذره هم با خدا درد دل می کردم.
برای عزیزترین کسایی که دوستشون دارم نامه می نویسم و می گم بهشون که چقدر برام با ارزش هستند و همیشه کنارشون خواهم بود... می دم نامه ها رو به خواهرم که ... بعد سعی می کنم به هر قیمتی شده عزیز ترین کسانم رو برای آخرین بار نگاه کنم و سعی می کنم همه جزئیات چهرشون رو و صداشون رو برای همیشه به خاطر بسپارم...
۵ نظر:
من اگه 24 ساعت وقت داشتم اول از همه یه مرخصی روزانه از شرکت می گرفتم :)بعد می رفتم دیدن کسی که 2 سال ندیدمش، بعد می رفتم بالای یک قله کوه و .... از ته دلم داد می زدم(چون خیلی بهش احتیاج دارم مخصوصا الان که دارم میرم) و بعد زنگ می زدم به همه اونایی که دوستشون دارم تا بیان خونمون و منو برای آخرین بار ببینن و خدافظی...
ببخشید که جوابم طولانی شد آخه تو 24 ساعت مشیه کلی کار کرد!
اولش کلی حسرت میخورم که ای کاش اونجوری که دلم میخواست میشدم (ولی نشدم).
بعدش هم میرفتم اونایی که دوستشون دارم رو میدیدم (البته هر قدر که فرصت بشه)
بعدش هم یه لیست از کارهایی که باید انجام میدادم تهیه می کردم و میسپردم به همسر و پسر عموم که اگه تونستن بعد از مرگم برام انجام بدن.
یه ذره هم با خدا درد دل می کردم.
تنها کاری که می تونم انجام بدم اینکه همه ائنهایی رو که دوست دارم دور هم جمع می کنم تا برای آخرین بار ببینمشون.
hame kasaeero ke dost daram mibinam
برای عزیزترین کسایی که دوستشون دارم نامه می نویسم و می گم بهشون که چقدر برام با ارزش هستند و همیشه کنارشون خواهم بود... می دم نامه ها رو به خواهرم که ...
بعد سعی می کنم به هر قیمتی شده عزیز ترین کسانم رو برای آخرین بار نگاه کنم و سعی می کنم همه جزئیات چهرشون رو و صداشون رو برای همیشه به خاطر بسپارم...
ارسال یک نظر