۱۳۸۸ خرداد ۲۹, جمعه

دانم که این جدال نه آسان است

این جا ستاره ها همه خاموش اند
این جا فرشته ها همه گریان اند
این جا شکوفه های گل مریم
بی قدرتر ز خار بیابان اند
این جا نشسته بر سر هر راهی
دیو دروغ و ننگ و ریا کاری
در آسمان تیره نمی بینم
نوری ز صبح روشن بیداری

"فروغ فرخزاد"

۱۳۸۸ خرداد ۱۵, جمعه

از پس پرده نگاه کن

گرچه می دونم که حق ندارم موزیک و صدای با شکوه داریوش رو تا حد چند تا جمله کوچیک بکنم.....اما

از پس پرده نگاه کن، مثله شطرنجه زمونه
هرکسی مثله یه مهره توی این بازی می مونه
یکی مثله ما پیاده، یکی صد ساله سواره
یه نفر خونه به دوشه، یکی دو تا قلعه داره
یه طرف همه سیاه و یه طرف همه سفیدن
رو به روی هم یه عمره ما رو دارن بازی می دن

اونا که اول ِبازی توی خونه ی تو و من
پیش پای اسب دشمن، اون همه سرباز رو چیدن
ببین امروزم تو بازی میونه شاه و وزیرن
هنوزم بدون حرکت پشت ما سنگر می گیرن

تاج و تخت ِشاه دیروز، در قلعه شون نمی شه
به خیالشون که این تاج سرشونه تا همیشه
یادشون رفته
یادشون رفته که اون شاه که به صد مهره نمی باخت
تاج و از سرش تو میدون لشکر پیاده انداخت

اونکه ما رو بازی می ده، اونه که مهره رو چیده
اونکه نه شاهه، نه سرباز، نه سیاهه، نه سفیده

از پس پرده نگاه کن